جدول جو
جدول جو

معنی گل نشاط - جستجوی لغت در جدول جو

گل نشاط
(گُ لِ نَ / نِ)
شراب لعل انگوری. (برهان). کنایه از شراب که خوردنش نشاط می آورد. (آنندراج). کنایه از شراب. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
گل نشاط
گل خرمی، می
تصویری از گل نشاط
تصویر گل نشاط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل نسا
تصویر گل نسا
(دخترانه)
گل (فارسی) + نسا (عربی) مرکب از گل + نسا (زنان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گم نشان
تصویر گم نشان
آنکه نام ونشانی از او نباشد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لِ)
نوعی از گل است
لغت نامه دهخدا
(گُ نِ)
دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 10000گزی شمال ساری و 4000گزی باختر راه شوسۀ ساری به فرح آباد. هوای آن معتدل و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تجن و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گِلِ مَ)
گلی را گویند که ازبرای بهم وصل کردن اتصال آجر و سنگ و خشت و یا کشیدن بر روی دیوار استعمال کنند. (سفر خروج 1:14 سفر لاویان 14: 41 و 42 سفر خروج 13:10). این گل عموماً از گل سرخ و کاه بهم آمیخته ساخته میشد و گاهی اوقات از ریگ و خاکستر و آهک ترتیب می یافت و بعضی اوقات در عوض گل قیر استعمال مینمودند، چنانکه در خرابه های بابل دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به ملاط شود
لغت نامه دهخدا
(دِ بِ نِ)
دل به نشاط. که همیشه شادانست. که غم به خود راه ندهد. که پیوسته شادان است. آنکه همیشه خوش و گویان و خندانست. آنکه همیشه خوش خندد و خوش خورد و اندوه و غم به خود راه ندهد و میل به سازو آواز و خوشگذرانی دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بِ نَ / نِ)
مذی. (زمخشری) (ربنجنی) ، نطفه
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل ملاط
تصویر گل ملاط
گل لابند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نشانش ناپدید است مفقودالاثر: اسکندر شیخی چون آب حیوان ناپیدا و گم نشان شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر نشاط
تصویر پر نشاط
شادنده بسیار شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با نشاط
تصویر با نشاط
شادمان، با روح، مریح
فرهنگ لغت هوشیار
همیشه شادان، آنکه همیشه خوش خندد وخوش خورد و اندوه و غم بخود راه ندهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل نشان
تصویر دل نشان
مطبوع مقبول خوش آیند، با اثر موثر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب نشاط
تصویر آب نشاط
مذی، نطفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نشاط
تصویر بی نشاط
کسل، بیحال، پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
گل ریز گل پاش گل فشاننده: چون تو درخت دلستان تازه بهار و گل فشان حیف بود که سایه ای بر سرما نگستری. (سعدی)، افشاندن گلها در جشنها مخصوصا ایام نوروز: خونی ز زخم خار پرو بال بلبلان در پای گلبن است گلفشان داغها. (سنجر کاشی)، نوعی آتشبازی گلریز گلریز آتشباز، سرخ چهره: کاشکی برجان شیرین دسترس بودی مرا تا زشادی کردمی بر گلفشانان جان فشان. (معزی)، بیماری سرخک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب نشاط
تصویر آب نشاط
((بِ نَ))
منی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گم نشان
تصویر گم نشان
مفقود الاثر
فرهنگ واژه فارسی سره
افسرده، بی شور وشوق، پژمرده، دلمرده، ناخوشحال، ناخوشدل، ناشاد، ناشادمان، نامسرور
متضاد: بانشاط
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نشا کردن نقاطی ازکرت که نشای قبلی در آن خشک شده است
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه و روستایی به همین نام واقع در شهر خواست ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رودپی شهرستان سای
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد، باز و رها شده
فرهنگ گویش مازندرانی